هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و عشق نافرجام خود می‌نالد. او از ستم‌های معشوق شکایت دارد، اما با وجود همه رنج‌ها، همچنان عاشق و وفادار است. شاعر از روز فراق و نگاه‌های معشوق به رقیبان می‌ترسد و عشق او را به بت‌خانه و صنم تشبیه می‌کند. در نهایت، از بی‌باکی معشوق نسبت به قتل کبوتر حرم ابراز نگرانی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ی عمیق و غمگین است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ستم عشق و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۱۳

مهی، که مایه ی شادی عالم است غمش
بود شکایت بسیار من، ز لطف کمش

مرا فراق وی آن روز کشت و، میترسم
که روز حشر بقتلم کنند متهمش!

منش ستمگری آموختم، ندانستم
که من نخست دهم جان بخواری از ستمش

فگند تیغ و یم سر بپای او، شادم
که بر نداشتم آن روز هم سر از قدمش

فغان که روز فراقم، زمان زمان آمد؛
بیاد سوی رقیبان، نگاه دمبدمش

فگند عشق، به بتخانه یی مرا کز ناز
ندیده گوشه ی چشمی برهمن از صنمش

چه مرغ نامه ام آذر برد بکوی بتی
که نیست باک ز قتل کبوتر حرمش؟!
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.