هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از احساسات غمگینانه و ناامیدی شاعر در مورد بیتوجهی و بیخبری یار و گذر سریع زمان حکایت دارد. شاعر از بیخبری یار، نرسیدن به آرزوها، و گذر سحر و شب بدون تحقق آرمانهایش شکوه میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۱۱۴
از اسیران خود آن شه بیخبر بگذشت حیف
بیخبر از داد خواهان، دادگر بگذشت حیف
غافل آمد یار و، غافل از نظر بگذشت حیف؛
بیخبر آمد خوش، اما بیخبر بگذشت حیف
شب بر آن در خفتم و، غیرم بخلوت ره نداد؛
بر من امشب هم چو شبهای دگر بگذشت حیف
از دعاهای سحر، گفتم علاج غم کنم؛
سر بزانوی غمم ماند و، سحر بگذشت حیف
از زبانم، یک سخن نشنیده قاصد رفت آه؛
نامه بر کف ماند و، مرغ نامه بر بگذشت حیف
طلعت مه دوش از آن مه طلعتم میداد یاد
صبح گشت و ما هم از بالای سر بگذشت حیف
بر سر راهش نشستم، تا بحسرت بینمش؛
آمد و تند از من حسرت نگر بگذشت حیف
از درت صدره گذشتم، از درون یک کس نگفت
کآذر بیچاره از بیرون در بگذشت حیف
بیخبر از داد خواهان، دادگر بگذشت حیف
غافل آمد یار و، غافل از نظر بگذشت حیف؛
بیخبر آمد خوش، اما بیخبر بگذشت حیف
شب بر آن در خفتم و، غیرم بخلوت ره نداد؛
بر من امشب هم چو شبهای دگر بگذشت حیف
از دعاهای سحر، گفتم علاج غم کنم؛
سر بزانوی غمم ماند و، سحر بگذشت حیف
از زبانم، یک سخن نشنیده قاصد رفت آه؛
نامه بر کف ماند و، مرغ نامه بر بگذشت حیف
طلعت مه دوش از آن مه طلعتم میداد یاد
صبح گشت و ما هم از بالای سر بگذشت حیف
بر سر راهش نشستم، تا بحسرت بینمش؛
آمد و تند از من حسرت نگر بگذشت حیف
از درت صدره گذشتم، از درون یک کس نگفت
کآذر بیچاره از بیرون در بگذشت حیف
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.