هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد عشق و هجران می‌گوید. شاعر از رنج دل‌بردگی و بی‌رحمی معشوق شکایت دارد و به وضعیت ناامیدانه خود اشاره می‌کند. او از معشوقی می‌گوید که بی‌اعتنا به رنج اوست و در عین حال، از روز قیامت و انتقام سخن می‌راند. همچنین، مقایسه‌ای بین آسودگی لیلی و رنج مجنون انجام می‌دهد و از تأثیر هجران بر مردم اطرافش می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند انتقام در حشر و مقایسه‌های عاطفی پیچیده، نیاز به درک بالاتری از احساسات و تجربیات زندگی دارد.

شمارهٔ ۱۱۵

مشکل که برم من جان، آسان چو تو بردی دل؛
دل بردن تو آسان، بردن من مشکل!

صیاد ز بی رحمی، زد تیری و پنهان شد؛
نگذاشت بکام دل، در خاک طپد بسمل

در حشر چو برخیزم، در دامنت آویزم؛
صد فتنه برانگیزم، کز من نشوی غافل!

لیلی، بفراز تخت، آسوده چه غم دارد؟!
افتاده بره مجنون چون گرد پی محمل!

از هجر منال آذر، کز دوری آن دلبر؛
دست همه کس بر سر، پای همه کس در گل!!
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.