هوش مصنوعی:
شاعر از ساربان میخواهد آهسته برود تا اسیران و رهگذران بتوانند به مقصد برسند. او از درد فراق و عشق میگوید و توصیف میکند که چگونه طبیعت نیز از دوری معشوق رنج میبرد. در پایان، از ستمگر میخواهد که اگر قصد گرفتن جان و دل را دارد، این کار را به سرعت انجام دهد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی بالا، فهم آن را برای سنین پایین دشوار میکند.
شمارهٔ ۱۱۶
ای ساربان خدا را، آهسته رو بمنزل
کز هر طرف اسیری مانه است پای در گل
جمعی ز وصل سوزند، خلقی ز هجر میزند؛
ای وای اگر زمانی، بیرون روی ز محفل
با آن لب شکر ریز، با آن نهال نوخیز؛
تا رفته ای ز گلشن، ای نازنین شمایل
هر غنچه ز اشتیاقت، چشمی است مانده در ره
هر سرو از فراقت، پایی است رفته در گل
خواهد گر آن ستمگر، جان و دلی ز آذر
هم دست شوید از جان هم چشم پوشد از دل!
کز هر طرف اسیری مانه است پای در گل
جمعی ز وصل سوزند، خلقی ز هجر میزند؛
ای وای اگر زمانی، بیرون روی ز محفل
با آن لب شکر ریز، با آن نهال نوخیز؛
تا رفته ای ز گلشن، ای نازنین شمایل
هر غنچه ز اشتیاقت، چشمی است مانده در ره
هر سرو از فراقت، پایی است رفته در گل
خواهد گر آن ستمگر، جان و دلی ز آذر
هم دست شوید از جان هم چشم پوشد از دل!
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.