۲۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۸

یک قطره خون، ز تیغ بتان وام کرده ام؛
در سینه جای داده دلش نام کرده ام!

رشکم کشد، که میشنوم صبح از رقیب
درد دلی که شب بتو پیغام کرده ام

صیاد اگر ز رحم مرا کشته، دور نیست؛
تأثیر ناله یی است که در دام کرده ام!

تو در کمین صید دل من نشسته یی
من در گمان، که بلکه تو را رام کرده ام!

روزم سیاه تر شده از رشک غیر و، من
خوشدل که صبح، هجر تو را شام کرده ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.