هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و وفاداری سخن میگوید، اما با نگاهی تلخ و دردناک. او از جفا و بیوفایی معشوق شکایت دارد و خود را فداکار و عاشقی بیپناه توصیف میکند. شاعر با تصاویری مانند 'کشته دیده آمدن' و 'گریبان دریدن' عمق درد و رنج خود را بیان میکند. در نهایت، او به امید آرامش و تسکین به سوی معشوق آمده است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانهای است که با درد و رنج همراه است و ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تصاویر پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
شمارهٔ ۱۱۹
منت جفا ز وفا برگزیده آمده ام!
تو را گمان که وفایت شنیده آمده ام؟!
مرا چه بیم ز کشتن دهی؟! که من خود را
بر آستانه ی تو کشته دیده آمده ام!
ز دست من چه کشی دامن؟ این همان دست است
که من ز دامن خوبان کشیده آمده ام
در قفس، برخ من مبند؛ آن مرغم،
که فصل گل، ز گلستان پریده آمده ام!
مرا بگوشه ی چشمی نمی نوازی و، من
ز جلوه گاه غزالان رمیده آمده ام
بلب نمیرسدت خنده بر من، این ظلم است؛
که جان ز شوق تو بر لب رسیده آمده ام!
مپوش چاک گریبان زمن، که من همه جا
باین امید گریبان دریده آمده ام!
شنیده ام ز ستم کشته ای تو آذر را
ز اضطراب، دلم آرمیده آمده ام
تو را گمان که وفایت شنیده آمده ام؟!
مرا چه بیم ز کشتن دهی؟! که من خود را
بر آستانه ی تو کشته دیده آمده ام!
ز دست من چه کشی دامن؟ این همان دست است
که من ز دامن خوبان کشیده آمده ام
در قفس، برخ من مبند؛ آن مرغم،
که فصل گل، ز گلستان پریده آمده ام!
مرا بگوشه ی چشمی نمی نوازی و، من
ز جلوه گاه غزالان رمیده آمده ام
بلب نمیرسدت خنده بر من، این ظلم است؛
که جان ز شوق تو بر لب رسیده آمده ام!
مپوش چاک گریبان زمن، که من همه جا
باین امید گریبان دریده آمده ام!
شنیده ام ز ستم کشته ای تو آذر را
ز اضطراب، دلم آرمیده آمده ام
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.