۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۱

نکهتی امشب از آن زلف دو تا میخواستم
این قدر همراهی از باد صبا میخواستم

من که اکنون، رخصت نظاره ام از دور نیست
ساده لوحی بین، که در بزم تو جا میخواستم؟!

نیست آذر خوارتر از من کسی در کوی او
این سزای من، که از خوبان وفا میخواستم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.