هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از آرزوهای برآورده نشده خود میگوید، مانند تمایل به همراهی باد صبا و حضور در جمع معشوق. او از نبود وفاداری در میان خوبان شکایت دارد و خود را بیکسی میداند که سزای آرزوهایش بوده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و حسرتآلود است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا نامناسب باشد. درک کامل احساسات و مضامین آن به بلوغ عاطفی نیاز دارد.
شمارهٔ ۱۲۱
نکهتی امشب از آن زلف دو تا میخواستم
این قدر همراهی از باد صبا میخواستم
من که اکنون، رخصت نظاره ام از دور نیست
ساده لوحی بین، که در بزم تو جا میخواستم؟!
نیست آذر خوارتر از من کسی در کوی او
این سزای من، که از خوبان وفا میخواستم
این قدر همراهی از باد صبا میخواستم
من که اکنون، رخصت نظاره ام از دور نیست
ساده لوحی بین، که در بزم تو جا میخواستم؟!
نیست آذر خوارتر از من کسی در کوی او
این سزای من، که از خوبان وفا میخواستم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.