۱۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۱

خوش آنکه از غم دل، حرفیش گفته باشم؛
حرفیش گفته باشم، حرفی شنفته باشم

خواهم ز بخت بیدار، روز و شبی که با یار
تا شب نشسته باشم، تا روز خفته باشم

چون میکشیم باری، جرمم بپرس؛ شاید
کاری نکرده باشم، حرفی نگفته باشم

چون سرمه ی سلیمان، آذر کشم بدیده
زان آستان بمژگان گردی که رفته باشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.