هوش مصنوعی: شاعر در این متن از فقر و غربت خود می‌گوید و اظهار می‌کند که جز درگاه معشوق، پناهگاهی نمی‌شناسد. او زیبایی‌های معشوق را با عناصر طبیعی مانند نخل، سرو، مهر و ماه مقایسه می‌کند اما هیچکدام را همتای او نمی‌داند. شاعر از عشق سوزان خود سخن می‌گوید که حتی پس از مرگ نیز ادامه خواهد داشت و از همراهی معشوق در این راه اظهار بی‌اطلاعی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۳۴

فقیرم، غیر آن درگاه، درگاهی نمیدانم!
غریبم، غیر راه کوی او، راهی نمیدانم؟!

قدی داری خرامان، نخل یا سروی نمی یابم؟!
رخی داری فروزان، مهر یا ماهی نمیدانم؟!

نهانم کشت غیر و، دانم آگاهی ازین یارا
که از آگاهیت آگاهم، آگاهی نمیدانم؟!

بکام دل، چو با اغیار عمری همنشین باشی
ز ناکامی من، یاد آیدت گاهی نمیدانم؟!

باهل دل، دلت را دانم آهی کرده گرم، اما
بجز آه خود، این تأثیر از آهی نمیدانم؟!

بزیر خاک هم، از آتش عشق تو میسوزد؛
به آذر، تا کجا ای دوست همراهی نمیدانم؟!
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.