هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از جفا و ناسپاسی یار خود شکایت میکند و بیان میکند که با وجود درد و غم فراوان، یارش به وعدههایش عمل نکرده و او را در انتظار گذاشته است. همچنین، شاعر از این که یارش به سخنانش گوش نمیدهد، اظهار ناامیدی میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عاطفی عمیق و شکایت از یار است که درک آنها نیاز به بلوغ عاطفی و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات شعری ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۴۴
گرش این جفاست امسال، همان بیار گویم
سخنی که پاس یاری نگذاشت پار گویم
نشود دریغ یک دم تهی از رقیب بزمت
که غم نهانی خود، بتو آشکار گویم
ننشست روز وعده نفسی و، رفت عمدا
نگذاشت سرگذشت شب انتظار گویم
بودم فزون ز عالم، غم روزگار؛ اما
غم یار کی گذارد؛ غم روزگار گویم؟!
گله ها که از تو دارم، مه من نگفتنم به
چو تو نشنوی چه حاصل که هزار بار گویم؟!
سخنی که پاس یاری نگذاشت پار گویم
نشود دریغ یک دم تهی از رقیب بزمت
که غم نهانی خود، بتو آشکار گویم
ننشست روز وعده نفسی و، رفت عمدا
نگذاشت سرگذشت شب انتظار گویم
بودم فزون ز عالم، غم روزگار؛ اما
غم یار کی گذارد؛ غم روزگار گویم؟!
گله ها که از تو دارم، مه من نگفتنم به
چو تو نشنوی چه حاصل که هزار بار گویم؟!
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.