هوش مصنوعی: این متن یک شعر عاشقانه و ستایش‌آمیز است که در آن شاعر خود را سگ پای خسرو (معشوق) می‌نامد و وفاداری بی‌قید و شرط خود را بیان می‌کند. او از خطرات راه و تاریکی شب می‌گوید، اما همچنان به دنبال معشوق می‌دود. شاعر معشوق را با عناصر زیبایی طبیعت مانند سرو، بنفشه، نرگس و ارغوان مقایسه می‌کند و از عشق و اشک‌هایش می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه پیچیده و استعاره‌های ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'سگ پای خسرو' ممکن است نیاز به توضیح داشته باشد.

شمارهٔ ۱۴۹

تو خسروی و، من سگت ای شاه خسروان
هر جا روی تو، آیمت از پی دوان دوان

شب تار و، راهزن بکمین، راه پرخطر؛
غافل ز کاروان مشو، ای میر کاروان

افراسیاب عقل، گریزد بغار عجز؛
در کشوری که رستم عشق است پهلوان

با رشک غیر، پای وفایم ز کوی تو
رفتن نمیگذارد و ماندن نمیتوان

من باغبان پیرم و، از جوی چشم من
خورد آب باغ حسن تو، ای نازنین جوان!

از قد و خط و چشم و تن و رخ، تو را بود؛
سرو و بنفشه نرگس و نسرین و ارغوان

ای سرو خوشخرام، بهر سو روان شوی؛
سیل سرشک آذرت آید ز پی روان!
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.