هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و عشق ناکام خود می‌نالد و از معشوق شکایت می‌کند. او با وجود رنج‌های فراوان، باز هم امید به حمایت و توجه معشوق دارد، اما در عین حال از ترس جایگزین شدن توسط دیگری می‌ترسد. شاعر در نهایت به این نتیجه می‌رسد که بهتر است از معشوق دوری کند تا غم او به دیگران سرایت نکند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسات پیچیده مانند ناامیدی، ترس از جایگزینی و درد فراق است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند 'غوطه در خون' ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۶۰

بزبان حال دارم، گله بینهایت از تو؛
چکنم نمیتوانم که کنم شکایت از تو؟!

بکش و بسوز یارا، دل دردمند ما را؛
بسزای آنکه دارد نظر عنایت از تو

مکن این قدر شکایت ز غمش دلا، مبادا
که کند ببزم وصلش دگری حکایت از تو!

ز فراق غوطه در خون زدم و، ز ساده لوحی
چکنم که باز دارم طمع حمایت از تو؟!

سر خود بگیر آذر برو از میانه شاید
بکسی غم محبت نکند سرایت از تو!
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.