هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از بیتوجهی معشوق، آزمونهای سخت عشق و تأثیرات منفی این رابطه بر دل و دین خود شکایت دارد. با وجود وفاداری و فداکاری، معشوق مهربانی نکرده و شاعر را در آتش عشق سوزانده است.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاطفی پیچیده، رنجهای عشق و اشارات به مفاهیم عمیق احساسی است که درک آنها برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از ابیات نیاز به درک ادبی و عرفانی دارند که معمولاً با افزایش سن و تجربه حاصل میشود.
شمارهٔ ۱۶۱
از غیر، ایمنم، که بود پاسبان تو
خون من اینکه ریخته بر آستان تو
صد رنگ میوه داده نهالت، ولی چه سود
زان میوه تر نکرد لبی باغبان تو؟!
این خط و خال، دشمن دین و دل من است؛
بر گوشه ی لب تو، و کنج دهان تو
خوش آنکه بشنوم سخنی راست یا دروغ
من از زبان آنکه شنید از زبان تو
کردی مرا بعشق هزار امتحان و، باز
دارم گمان بد، بدل بدگمان تو!
بیمهری تو نیست گر از مهربانیم
چون مهربان نشد دل نامهربان تو؟!
آذر ز شکوه ی دلم، آتش زدی بجان؛
من چون کنم؟ زده است دل آتش بجان تو!
خون من اینکه ریخته بر آستان تو
صد رنگ میوه داده نهالت، ولی چه سود
زان میوه تر نکرد لبی باغبان تو؟!
این خط و خال، دشمن دین و دل من است؛
بر گوشه ی لب تو، و کنج دهان تو
خوش آنکه بشنوم سخنی راست یا دروغ
من از زبان آنکه شنید از زبان تو
کردی مرا بعشق هزار امتحان و، باز
دارم گمان بد، بدل بدگمان تو!
بیمهری تو نیست گر از مهربانیم
چون مهربان نشد دل نامهربان تو؟!
آذر ز شکوه ی دلم، آتش زدی بجان؛
من چون کنم؟ زده است دل آتش بجان تو!
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.