هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و شیفتگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از بوی معشوق، موهای او، و جادوی نگاهش یاد می‌کند و بیان می‌کند که هیچ‌چیز نمی‌تواند او را از این عشق جدا کند. شاعر همچنین از رویای دیدار معشوق در روز جزا سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوق در کنار او بنشیند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به درک ادبی نسبتاً بالایی نیاز دارند.

شمارهٔ ۱۶۴

صبح، مگر میدمد از کوی تو
کز نفسش میشنوم بوی تو

توبه دهد بابلیان را ز سحر
جادویی نرگس جادوی تو

سلسله ی شیفتگان غمت
نگسلد از سلسله ی موی تو

دعوی خون، نشنود از من کسی
روز جزا بینم اگر روی تو

شکوه ام از خوی تو هرگز نبود
بود چو روی تو اگر خوی تو

گر نشینی تو به پهلوی من
به که نشینند به پهلوی تو

آذر دل باخته را ساخته
گوشه نشین گوشه ی ابروی تو
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.