هوش مصنوعی: شاعر در این متن از بیوفایی و خلف وعده معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که جدایی از او آسان شده است. او از نومیدی و دل‌شکستگی خود می‌گوید و اشاره می‌کند که اعتماد به آشنایی با معشوق اشتباه بوده است. با وجود شهرت معشوق به پارسایی، شاعر از رفتار او رنجیده است و دل‌شکستگی خود را با زبانی غمگین بیان می‌کند. در نهایت، او از معشوق می‌خواهد که به سویش بازگردد، چرا که تنها او می‌تواند دل گمگشته‌اش را راهنمایی کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و نومیدی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آنها سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۶۷

نمیکنم گله، اما ز بیوفائی تو
بآن رسیده که آسان شود جدایی تو

خدای داند و، آن کز تو شد چو من نومید؛
که اعتماد نشاید بر آشنایی تو

ز خلف وعده، برندی چو من برآری نام؛
اگر چه شهره ی شهر است پارسایی تو

غمم فزود ز عذر تغافل تو، دریغ
که شد شکسته ترم دل ز مومیایی تو

ره خرابه ام، از دیگران مپرس و بیا
که میکند دل گمگشته رهنمایی تو

صبا، بگو به صباحی، که از نوای هزار
هزار بار مرا به سخن سرایی تو

ولی ز زلف عروسان طبع آذر نیز
دمد عبیر چو بیند گرهگشایی تو!
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.