هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد هجران و غم عشق مینالد و از شبهای بیقراری و نالههای بیپاسخ سخن میگوید. او از آسمان پرستاره و زمین پر از غم یاد میکند و به بیخبری معشوق از رنجهایش اشاره دارد. همچنین، از نالههای بیثمر و بیپاسخی که حتی دربان نیز به آن توجهی نمیکند، شکوه میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مضامین عاشقانه و غمانگیز است و با استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده، درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، محتوای عاطفی و عمیق آن更适合 برای سنین بالاتر که توانایی درک و تحلیل احساسات پیچیده را دارند.
شمارهٔ ۱۷۲
نهم چون از غمت شب بر زمین ای شخ کمان پهلو
ز بیم ناوک آهم، بدزدد آسمان پهلو
تو خفته برقفا، در بستر عشرت چه غم داری
که مسکینی نهد از غم بخاک آستان پهلو؟!
ز داغ دل، زمین چون آسمانی پر ز انجم شد
شب هجر تو سودم بر زمین بس هر زمان پهلو
نبیند خنجر پهلو گذار او شکست اکنون
که بس بر خاک سودم، شد تهی از استخوان پهلو
کنم زان آستان پهلو تهی از خجلت دربان
نداد از ناله ام یک شب، ببستر پاسبان پهلو
بمهد شاخ، طفل در خواب است ازین غافل؛
که شبها میدهد بلبل، بخار آشیان پهلو
چه خواهی کرد، آذر زیر تیغت گر کشد آهی
در آن ساعت که میغلطد ازین پهلو بآن پهلو؟!
ز بیم ناوک آهم، بدزدد آسمان پهلو
تو خفته برقفا، در بستر عشرت چه غم داری
که مسکینی نهد از غم بخاک آستان پهلو؟!
ز داغ دل، زمین چون آسمانی پر ز انجم شد
شب هجر تو سودم بر زمین بس هر زمان پهلو
نبیند خنجر پهلو گذار او شکست اکنون
که بس بر خاک سودم، شد تهی از استخوان پهلو
کنم زان آستان پهلو تهی از خجلت دربان
نداد از ناله ام یک شب، ببستر پاسبان پهلو
بمهد شاخ، طفل در خواب است ازین غافل؛
که شبها میدهد بلبل، بخار آشیان پهلو
چه خواهی کرد، آذر زیر تیغت گر کشد آهی
در آن ساعت که میغلطد ازین پهلو بآن پهلو؟!
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.