هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد دوری و فراق می‌نالد و از دست دادن راه را توصیف می‌کند. او از صبر و باور در دلش می‌گوید و اشک و آه‌هایش را به جیحون و گردون تشبیه می‌کند. شاعر عشق و فداکاری خود را بیان می‌کند و از جنگ و صلحی که در دلش است سخن می‌گوید. او از اسارت در کمند عشق و ناتوانی در رهایی می‌گوید و خود را مسکین و گدایی می‌داند که از شاه رنجیده است. در پایان، از دشمنی و همبستگی با دلبر سخن می‌گوید و جان‌سپاری در راه عشق را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و تشبیهات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارند.

شمارهٔ ۱۷۳

کو خضر راهی؟ کز خیل آن ماه
وامانده ام پس، گم کرده ام راه!

از دل صبوری، هنگام دوری
باور ندارم، والله بالله!

ریزد چو جیحون، خیزد چو گردون
از دیده ام اشک، از سینه ام آه!

جانها فدایت، تا چیست رایت؟!
جنگ تو دلکش، صلح تو دلخواه!

کی از کمندم، افتد به بندم؟!
آن صید وحشی، این رشته کوتاه!

افغان ز گفتن، آه از نهفتن؛
مسکین گدایی، کو رنجد از شاه!

دشمن بدلبر، همبزم و؛ آذر
جان میسپارد بیرون درگاه
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.