هوش مصنوعی:
این متن به بیان درد و رنجهای ناشی از عشق و جفا میپردازد. شاعر از بیوفایی و ستمی که بر او رفته شکایت میکند و تأثیرات منفی این عشق را بر جوانان و پیران توصیف میکند. همچنین، اشارهای به ناسازگاری و دردهای ناشی از این رابطه دارد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و دردهای عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مضامین عاشقانهی سنگین، آن را برای گروه سنی بالاتر مناسب میسازد.
شمارهٔ ۱۸۴
از جفا، اهل وفا را به زبان آوردی
دل به جان، جان به لب و لب به فغان آوردی
خون خود میطلبند از تو جهانی، آری
رسم بیداد تو اول به جهان آوردی!
برده عشقت ز جوانان دل و از پیران عقل
چه بلاها، به سر پیر و جوان آوردی؟!
خون شوی خون، که ز ناسازی جانان چندان
گفتی ای دل، که مرا نیز به جان آوردی!
رفته بود آذر از اندیشه ی بیداد بتان
به کناری و تو بازش به میان آوردی
دل به جان، جان به لب و لب به فغان آوردی
خون خود میطلبند از تو جهانی، آری
رسم بیداد تو اول به جهان آوردی!
برده عشقت ز جوانان دل و از پیران عقل
چه بلاها، به سر پیر و جوان آوردی؟!
خون شوی خون، که ز ناسازی جانان چندان
گفتی ای دل، که مرا نیز به جان آوردی!
رفته بود آذر از اندیشه ی بیداد بتان
به کناری و تو بازش به میان آوردی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.