هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق یار قدیمی خود می‌نالد و از نخل سرکشی که آشیانه‌اش را پراکنده کرده، شکایت می‌کند. او از گسستن رشته‌ی جانش که به زلف یار پیوند داشت، اظهار تأسف می‌کند و خود را مانند یعقوبی می‌داند که فرزندش را از دست داده است. شاعر امیدوار است که لطفی از خداوند ببیند و در تلافی گریه‌های تلخش، شکرخندی از او دریافت کند. او همچنین از غیرتی می‌گوید که آتش به جانش افکنده و تنها از هجران و مرگ یارش، خرسندی می‌یابد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده‌ای مانند فراق، غم و اندوه است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اشارات ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

شمارهٔ ۱۸۵

دل ز یار کهن، مگر کندی
که به یاران تازه خرسندی؟!

آه، ای نخل سرکش از جورت
کآشیان مرا پراکندی

رشته ی جان ما گسست دریغ
که به زلف تو داشت پیوندی

بی تو یعقوبم، آگهی از حال
داشت، گرداشت چون تو فرزندی!

بنوازم، چه باشد ار بیند
بنده ای لطفی از خداوندی

به تلافی گریه ی تلخم
داشت در زیر لب شکرخندی

غیر را سوختی ازین غیرت
که به جان من، آتش افکندی!

مرد آذر ز هجر و از مرگش
نتوان یافت جز تو خرسندی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.