هوش مصنوعی: این متن شعری است که از دردها و رنج‌های عاطفی و روحی شاعر سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که دیگران از حال او بی‌خبرند و غم‌هایش را درک نمی‌کنند. شاعر از تنهایی، بی‌توجهی دیگران، و ترس از گرفتاری‌های زندگی شکایت دارد و با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند گلشن، صیاد، و مرغ نالان، احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۸۷

نمی پرسی ز غمناکان، دلت شاد است پنداری؟!
ز فکر بیدلانت، خاطر آزاد است پنداری

چنان ترسیده چشمم از گرفتاری درین گلشن
که شاخ گل به چشم دست صیاد است پنداری

نشد از خنده ی خسرو، تسلی خاطر شیرین؛
هنوزش گوش بر فریاد فرهاد است پنداری

به باغم زد شب آتش در دل، آن مرغی که می نالید
گذارش پیش ازین در دامی افتاده است پنداری

پس از عمری که یادم کرد، از حالم نمی پرسد؛
هنوزش گفتگوی غیر، در یاد است پنداری!

مرا قاصد چو دید، از نامه اش در گریه، شد خندان
ز بانی نیز پیغامی فرستاده است پنداری

ز ذکر صوفیان، نگرفت رونق خانقاه آذر!
خرابات از خرابی تو، آباد است پنداری!
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.