هوش مصنوعی:
این شعر از آذر بیانگر احساسات عمیق تنهایی، ناامیدی و بیوفایی در زندگی است. شاعر از عمری که در انتظار یاری گذشت مینالد، از بیوفایی دنیا شکایت دارد و از این که در زندگی نه کسی به کار او آمده و نه او به کار کسی. او از عشق و دلبستگیهای بیثمر میگوید و ترس از فراموشی و بیکسی را بیان میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و فلسفی مانند تنهایی، ناامیدی و بیوفایی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم ممکن است برای خوانندگان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۱۸۹
فغان که عمر سرآمد در انتظار کسی
که همچو عمر، دمی بیش نیست یار کسی
وفا به وعده گر این است امید گاهان را
کسی مباد به عالم امیدوار کسی
در آن دیار شدم خاک ره، که ننشیند
به دامن کسی از رهروان، غبار کسی
بر آن شدم که کنم منع دل ز عشق بتان
ولی به دست کسی نیست اختیار کسی
مرا چه سود ازین زندگی، که تا بودم
نه کس به کار من آمد، نه من به کار کسی
نشست غیر به پهلوی او، مباد آن روز
که ناکسی بودش جای در کنار کسی
چه غم ز بی کسی آذر، جز این که می ترسم
کسی نیاوردم نامه از دیار کسی
که همچو عمر، دمی بیش نیست یار کسی
وفا به وعده گر این است امید گاهان را
کسی مباد به عالم امیدوار کسی
در آن دیار شدم خاک ره، که ننشیند
به دامن کسی از رهروان، غبار کسی
بر آن شدم که کنم منع دل ز عشق بتان
ولی به دست کسی نیست اختیار کسی
مرا چه سود ازین زندگی، که تا بودم
نه کس به کار من آمد، نه من به کار کسی
نشست غیر به پهلوی او، مباد آن روز
که ناکسی بودش جای در کنار کسی
چه غم ز بی کسی آذر، جز این که می ترسم
کسی نیاوردم نامه از دیار کسی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.