هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس غم و تنهایی خود می‌گوید و از بی‌توجهی دیگران به رنج‌هایش شکایت می‌کند. او از نادیده گرفته شدن احساساتش توسط دیگران و بی‌تفاوتی آن‌ها نسبت به درد و آوارگی خود گلایه دارد. همچنین، به ناکامی در عشق و رابطه‌های ناسالم اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناکامی در عشق و جفای دیگران نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد.

شمارهٔ ۱۹۰

وقتی به غمم رسیده باشی
کز من غم من شنیده باشی

بر ناله ی غیر، نایدت رحم
خاموشی ما چو دیده باشی

بخرام به طرف باغ چو سرو
تا پرده ی گل دریده باشی

می نشنوی از من آنچه گویم
تا حرف که را شنیده باشی؟!

آوارگیم، عجب ندانی
گر از پی دل دویده باشی!

زارش مکش، از جفا بیندیش
آن را که نیافریده باشی

گردن ننهد تو را چو آذر
آن را که به زر خریده باشی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.