هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر از درد فراق و دوری از معشوق است. او از رنجهای شبهای هجران میگوید و آرزو میکند که کاش قاصد پیامش به معشوق میرسید. شاعر از بیوفایی معشوق و رنجهای عاشقانه خود مینالد و در پایان، از ناامیدی و اندوه خود سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آنها برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و اندوه نیاز به بلوغ عاطفی دارند.
شمارهٔ ۱۹۱
خوش آن که به سر رسیده باشی
من مرده، تو آرمیده باشی
دانی که چه دیده ام شب هجر
گر روز فراق دیده باشی!
از جام رقیب، می ننوشی
گر خون دلم چشیده باشی
قاصد! نرسیده بر لبم جان
ای کاش باو رسیده باشی!
با او دو به دو نشسته، گویی
یک یک زمن آنچه دیده باشی
باز آی که گوییم نهانی
هر حرف کزو شنیده باشی
ظلم است که، از قفس برانیش
مرغی که پرش بریده باشی
انگار آذر روی چون زان باغ
از شاخ گلی نچیده باشی
من مرده، تو آرمیده باشی
دانی که چه دیده ام شب هجر
گر روز فراق دیده باشی!
از جام رقیب، می ننوشی
گر خون دلم چشیده باشی
قاصد! نرسیده بر لبم جان
ای کاش باو رسیده باشی!
با او دو به دو نشسته، گویی
یک یک زمن آنچه دیده باشی
باز آی که گوییم نهانی
هر حرف کزو شنیده باشی
ظلم است که، از قفس برانیش
مرغی که پرش بریده باشی
انگار آذر روی چون زان باغ
از شاخ گلی نچیده باشی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.