هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از دردها و رنجهای عاشقانه و دلتنگیهای خود میگوید. او از بیتوجهی و جفای یار شکایت دارد و بیان میکند که کسی که خود در رنج نبوده، نمیتواند درد دیگران را درک کند. شاعر با استفاده از استعارههایی مانند مرغ در قفس و طایر گلزار، احساس اسارت و دوری از معشوق را به تصویر میکشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و استعارههای عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و دلآزاری نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی برای درک دارند.
شمارهٔ ۱۹۹
یاری من، ای یار جفا کار چه دانی؟!
بیمار نه یی، قدر پرستار چه دانی؟!
تا مرغ دلت، در قفس سینه ننالد؛
نالیدن مرغان گرفتار چه دانی؟!
تا زار نگردی ز دل آزاری یاری
زاری دل، از یار دل آزار چه دانی؟!
ای طایر گلزار، که جا در قفست نیست
رنج قفس و راحت گلزار چه دانی؟!
تا چون منت، از انجمن وصل نرانند
ذوق نگه از رخنه ی دیوار چه دانی؟!
بیمار نه یی، قدر پرستار چه دانی؟!
تا مرغ دلت، در قفس سینه ننالد؛
نالیدن مرغان گرفتار چه دانی؟!
تا زار نگردی ز دل آزاری یاری
زاری دل، از یار دل آزار چه دانی؟!
ای طایر گلزار، که جا در قفست نیست
رنج قفس و راحت گلزار چه دانی؟!
تا چون منت، از انجمن وصل نرانند
ذوق نگه از رخنه ی دیوار چه دانی؟!
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.