۲۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۳

پیران بی گنه را، کشتی گر از نگاهی
جرمی نداری آری، طفلی و بی گناهی

هر جا نسیمی آید، کز وی دلم گشاید
خوش دل شوم که شاید، پیکی رسد زراهی

رحمی، وگرنه ترسم از سوز دل چو شمعم
ریزد ز دیده اشکی، خیزد ز سینه آهی

ای آنکه با رقیبان، هم صحبتی دمادم
دردم بجو زمانی، حالم بپرس گاهی

جای چو من گدایی، در بزم چون تو شاهی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.