هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد دل با معشوق و بیان رازهای نهان خود سخن می‌گوید. او از بی‌توجهی معشوق و عدم درک احساساتش شکایت دارد و تأکید می‌کند که تنها معشوق محرم راز اوست. همچنین، شاعر از نادانی دیگران در درک عشق و تمایز ننهادن بین خوب و بد انتقاد می‌کند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده در شعر، درک آن را برای کودکان دشوار می‌سازد. این متن更适合 افرادی که توانایی درک احساسات پیچیده و مفاهیم انتزاعی را دارند.

شمارهٔ ۲۰۵

دلا، پیام من و او، اگر به هم تو نگویی
بگو به جز تو که گوید؟ تو محرم من و اویی!

برو چو بوی گلت سوی گلشنی به تماشا
گلی که از چی او چشم بلبلی است نبویی

دلم که بردی و بی قدرداریش بود آن دل
که قدر دانیش آن دم، که گم کنی و بجویی

دریغ و درد، که راز نهان غیر و تو را من
ز غیر پرسم و گوید، چوپرسم از تو، نگویی!

فغان که غیر ز آذر، هوس ز عشق ندانی
نه بد ز نیک شناسی و، نه بدی ز نکویی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.