هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر با استفاده از تصاویر و استعارههای پیچیده، به ستایش و ترس از قدرت یک حاکم (احتمالاً بهرام) میپردازد. او از خشونت و عظمت حاکم سخن میگوید و در عین حال امیدوار است که پیامش را جدی بگیرد. همچنین، شاعر از عناصر طبیعی مانند خورشید، ماه و ستارگان برای توصیف حالات مختلف استفاده کرده است.
رده سنی:
16+
این متن به دلیل استفاده از زبان پیچیده، استعارههای عمیق و مفاهیم بلاغی، برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب است. درک کامل آن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و فرهنگ تاریخی دارد.
شمارهٔ ۴۹ - و له قطعه
ایا خان زمان، کز بیم خشمت؛
کند بهرام خون آشام لاوه
پی اندود ایوان تو کیوان
کشد از ماه نو بر دوش ناوه
چو خواند خطبه ی جاه تو برجیس
علا گردد ز آغازش علاوه
تند خورشید، از خط شعاعی
برای بند شمشیرت کلاوه
چو لیلی، هر شبت تا بر شبستان
نهد ناهید ازین مشکین کجاوه
بود کمتر دبیر مجلست تیر
بچشمش گر ز خور نبود غشاوه
روان کردم پیاده قاصدی دوش
سپهرش گر نه باز آرد ز آوه
پیامی چند از من سویت آورد
طمع دارم که نشماریش یاوه
نهی گر نامه ام بر سر، عجب نیست؛
که شد چتر فریدون نطع کاوه
جوابی درخورش ده تا نگوید:
معاذ الله من تلک القساوه
مبادا از خوی شرمش چو آید
شود صحرای قم، دریای ساوه
کند بهرام خون آشام لاوه
پی اندود ایوان تو کیوان
کشد از ماه نو بر دوش ناوه
چو خواند خطبه ی جاه تو برجیس
علا گردد ز آغازش علاوه
تند خورشید، از خط شعاعی
برای بند شمشیرت کلاوه
چو لیلی، هر شبت تا بر شبستان
نهد ناهید ازین مشکین کجاوه
بود کمتر دبیر مجلست تیر
بچشمش گر ز خور نبود غشاوه
روان کردم پیاده قاصدی دوش
سپهرش گر نه باز آرد ز آوه
پیامی چند از من سویت آورد
طمع دارم که نشماریش یاوه
نهی گر نامه ام بر سر، عجب نیست؛
که شد چتر فریدون نطع کاوه
جوابی درخورش ده تا نگوید:
معاذ الله من تلک القساوه
مبادا از خوی شرمش چو آید
شود صحرای قم، دریای ساوه
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸ - و له رحمه الله
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰ - و له قطعه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.