هوش مصنوعی:
این متن شعری از عباسه است که به موضوعات مختلفی مانند روز قیامت، گناه، غفلت، طاعت، و تنوع شخصیتهای انسانی میپردازد. در این شعر، عباسه از حیرت و پریشانی انسانها در روز قیامت سخن میگوید و اشاره میکند که چگونه اعمال انسانها در آن روز مورد قضاوت قرار میگیرد. همچنین، او به تنوع شخصیتها و حالات روحی انسانها اشاره میکند و این که هر کس ممکن است در طول زندگی خود حالات مختلفی را تجربه کند. در نهایت، او به اهمیت طاعت و دوری از غفلت تأکید میکند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و مذهبی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند گناه، قیامت، و تنوع شخصیتها نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد تا به درستی درک شود.
گفتهٔ عباسه دربارهٔ روز رستخیز
گفت عباسه که روز رستخیز
چون زهیبت خلق افتد در گریز
عاصیان و غافلان را از گناه
رویها گردد به یک ساعت سیاه
خلق بیسرمایه حیران مانده
هر یک از نوعی پریشان مانده
حق تعالی از زمین تا نه فلک
صد هزاران ساله طاعت از ملک
پاک بستاند همه از لطف پاک
وافکند اندر سر این مشت خاک
از ملایک بانگ خیزد کای آله
از چه بر ما میزنند این خلق راه
حق تعالی گوید ای روحانیان
چون شما را نیست زین سود و زیان
خاکیا ن را کار میگردد تمام
نان برای گرسنه باید مدام
دیگری گفتش مخنت گوهرم
هر زمانی مرغ شاخ دیگرم
گاه رندم، گاه زاهد ،گاه مست
گاه هست و نیست و گاهی نیست و هست
گاه نفسم در خرابات افکند
گاه جانم در مناجات افکند
من میان هر دو حیران مانده
چون کنم در چاه و زندان مانده
گفت باری این بود در هر کسی
زانک مرد یک صفت نبود بسی
گر همه کس پاک بودی از نخست
انبیا را کی شدی بعثت درست
چون بود در طاعتت دلبستگی
با صلاح آیی به صد آهستگی
تا که نکند کره عمری سرکشی
تن فروندهد به آرام و خوشی
ای تنورستان غفلت جای تو
کردهٔ مطلوب سر تا پای تو
اشک چون شنگرف اسرار دلست
سیرخوردن چیست، زنگار دلست
چون تو دایم نفس سگ را پروری
کم نه آید از مخنث گوهری
چون زهیبت خلق افتد در گریز
عاصیان و غافلان را از گناه
رویها گردد به یک ساعت سیاه
خلق بیسرمایه حیران مانده
هر یک از نوعی پریشان مانده
حق تعالی از زمین تا نه فلک
صد هزاران ساله طاعت از ملک
پاک بستاند همه از لطف پاک
وافکند اندر سر این مشت خاک
از ملایک بانگ خیزد کای آله
از چه بر ما میزنند این خلق راه
حق تعالی گوید ای روحانیان
چون شما را نیست زین سود و زیان
خاکیا ن را کار میگردد تمام
نان برای گرسنه باید مدام
دیگری گفتش مخنت گوهرم
هر زمانی مرغ شاخ دیگرم
گاه رندم، گاه زاهد ،گاه مست
گاه هست و نیست و گاهی نیست و هست
گاه نفسم در خرابات افکند
گاه جانم در مناجات افکند
من میان هر دو حیران مانده
چون کنم در چاه و زندان مانده
گفت باری این بود در هر کسی
زانک مرد یک صفت نبود بسی
گر همه کس پاک بودی از نخست
انبیا را کی شدی بعثت درست
چون بود در طاعتت دلبستگی
با صلاح آیی به صد آهستگی
تا که نکند کره عمری سرکشی
تن فروندهد به آرام و خوشی
ای تنورستان غفلت جای تو
کردهٔ مطلوب سر تا پای تو
اشک چون شنگرف اسرار دلست
سیرخوردن چیست، زنگار دلست
چون تو دایم نفس سگ را پروری
کم نه آید از مخنث گوهری
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت زاهدی خودپسند که از مردهای احتراز جست
گوهر بعدی:گمشدن شبلی از بغداد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.