هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناامیدی، غم و دل‌تنگی خود می‌گوید و به بی‌توجهی جهان و اطرافیان به حالش اشاره می‌کند. او از عشق و دل‌بستگی سخن می‌گوید و با اشاره به می‌و مستی، از هنر و توانایی‌های محدود خود یاد می‌کند. همچنین، شاعر از حیرت و سردرگمی خود در برابر وضعیت موجود صحبت می‌کند.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، اشاره به شراب و مستی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۳۳

سرتاسر عالم بتن امروز سری نیست
کز خاک در شاه جهانش اثری نیست

در کار دل غمزد گانت نظری نیست
یا از من دلخسته هنوزت خبری نیست

حیرت زده میدید بحال من و میگفت
پنداشتم از زلف من آشفته تری نیست

هر سو که نهی روی سر از خویش بر آری
تا نگذری از خویش بسویش گذری نیست

آن چشمه که گویند نهان در ظلمات است
گر هست بجز در دل شب چشم تری نیست

بر من بحقارت نگرد شیخ و نداند
کامروز بمیخانه چومن معتبری نیست

عیبم مکن ای خواجه برسوایی و مستی
من دلخوش از اینم که جزاینم هنری نیست

امروز نشاط اینهمه افسرده چرایی
بر سر مگر از باده ی دوشت اثری نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.