هوش مصنوعی:
در این متن، دو روباه به هم میرسند و با هم زندگی میکنند. سپس، خسروی در دشت با یوز و باز به شکار میرود و دو روباه را از هم جدا میکند. ماده روباه از نر میپرسد که چگونه دوباره به هم میرسند. نر روباه پاسخ میدهد که اگر عمری باقی باشد، در دکان پوستیندوزان شهر به هم میرسند. سپس، یکی از روباهها از ابلیس و وسوسههایش شکایت میکند و دیگری به او توصیه میکند که از وسوسههای ابلیس دوری کند و آرزوهای خود را کنترل کند، زیرا هر آرزو میتواند ابلیسهای جدیدی در وجود انسان ایجاد کند. در نهایت، متن به این نکته اشاره میکند که دنیا مانند زندانی است که تحت سلطه شیطان است و باید از وسوسههای او دوری کرد.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، مفاهیم مربوط به وسوسههای ابلیس و کنترل آرزوها ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و نامفهوم باشد.
حکایت دو روباه که شکار خسرو شدند
آن دو روبه چون به هم هم برشدند
پس به عشرت جفت یک دیگر شدند
خسروی در دشت شد با یوز و باز
آن دو روبه را ز هم افکند باز
ماده میپرسد ز نر، کی رخنهجوی
ما کجا با هم رسیم، آخر بگوی
گفت اگر ما را بود از عمر بهر
بر دکان پوستین دوزان شهر
دیگری گفتش که ابلیس از غرور
راه بر من میزند وقت حضور
من چو با او برنمیآیم به زور
در دلم از غبن آن افتاد شور
چون کنم کز وی نجاتی باشدم
وز می معنی حیاتی باشدم
گفت تا پیش توست این نفس سگ
از برت ابلیس نگریزد به تگ
عشوهٔ ابلیس از تلبیس تست
در تو یک یک آرزو ابلیس تست
گر کنی یک آرزوی خود تمام
در تو صد ابلیس زاید والسلام
گلخن دنیا که زندان آمدست
سر به سر اقطاع شیطان آمدست
دست از اقطاع او کوتاه دار
تا نباشد هیچ کس را با تو کار
پس به عشرت جفت یک دیگر شدند
خسروی در دشت شد با یوز و باز
آن دو روبه را ز هم افکند باز
ماده میپرسد ز نر، کی رخنهجوی
ما کجا با هم رسیم، آخر بگوی
گفت اگر ما را بود از عمر بهر
بر دکان پوستین دوزان شهر
دیگری گفتش که ابلیس از غرور
راه بر من میزند وقت حضور
من چو با او برنمیآیم به زور
در دلم از غبن آن افتاد شور
چون کنم کز وی نجاتی باشدم
وز می معنی حیاتی باشدم
گفت تا پیش توست این نفس سگ
از برت ابلیس نگریزد به تگ
عشوهٔ ابلیس از تلبیس تست
در تو یک یک آرزو ابلیس تست
گر کنی یک آرزوی خود تمام
در تو صد ابلیس زاید والسلام
گلخن دنیا که زندان آمدست
سر به سر اقطاع شیطان آمدست
دست از اقطاع او کوتاه دار
تا نباشد هیچ کس را با تو کار
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گفتگوی سالک ژندهپوش با پادشاه
گوهر بعدی:حکایت غافلی که از ابلیس گله داشت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.