هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از حالتی سرشار از مستی و شوریدگی سخن می‌گوید، از رهایی از قید و بندهای دنیوی و عشق به معشوق. او از خرابی‌های عشق و زندگی می‌گوید و اینکه جز به سوی معشوق پروازی ندارد. همچنین، از رند و دیوانه بودن خود سخن می‌گوید و اینکه همه او را به این صفات می‌شناسند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره‌هایی به مستی و رندی دارد که مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۵۹

وقت آن شد که ز میخانه در آیم سر مست
لب ساغر بلب و طره ی ساقی در دست

کف زنان، دست فشان، از دو جهان بر دو جهان
پرده بردارم و بیرون فکنم هرچه که هست

تا که آید بمیان تیغ برآرم ز نیام
تا که افتد بنشان تیر گشایم از شست

جام کز دست نگار است چه شیرین و چه تلخ
جا که در مجلس بار است چه بالا و چه پست

نه همین از تو نصیب دل ما آزار است
جز خرابی نکند هر که در این خانه نشست

تا بدانی که بجز سوی تو پروازم نیست
بال بگشا و نگه دار سر رشته بدست

عجبی نیست که جز سوی تو رفتارم نیست
که به یکسوی رود ماهی افتاده بشست

بدلی زخم مزن ور بزنی رحم میار
که چو بشکست بهم شیشه نشاید پیوست

زحمت خرقه و سجاده برم چند نشاط
همه دانند که من رندم و دیوانه و مست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.