هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد عشق، جدایی و حسرت سخن می‌گوید. او از دل‌هایی که در هر سو پراکنده‌اند و از عشقی که به جای آسان بودن، مشکل شده است، شکایت می‌کند. شاعر به دنبال راهنمایی در دریای زندگی است، اما احساس می‌کند که حتی راهنماها نیز به ساحل رسیده‌اند و او را تنها گذاشته‌اند. او از یاری که دیروز شمع محفل بود و امروز از او دور شده، می‌نالد و در نهایت، از دیوانگی و عقل در هم‌نشینی‌هایش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۹۴

من و دل را بکویی منزلی بود
که در هر سو دلی با بیدلی بود

چرا خود عشق زینسان مشکل افتاد
که آسان شد از وهر مشکلی بود

میان بحر ره گم کرده ای را
چه سود ار رهبری بر ساحلی بود

دل از پیش و من از پی تابکویش
شهیدی رهنمای بسملی بود

بدان حسرت زکویش رخت بستم
که هر گامی ز راهم منزلی بود

برون از هر دو عالم راه جستم
ولی از عشق گام اولی بود

همی گریم همی سوزم ازین غم
که یارم دوش شمع محفلی بود

بهر عضو نی و مجمر ببزمش
نهان از من زبانی و دلی بود

نشاط امشب مگر دیوانه شد باز
که دیدم همنشین عاقلی بود
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.