هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، زیبایی و نورانیت معشوق را با خورشید مقایسه می‌کند و بیان می‌کند که عشق واقعی تنها با دیدن حقیقت درون قابل درک است. شاعر از نابینایی مردم در برابر این حقیقت شکایت دارد و تأکید می‌کند که زندگی بدون معشوق بی‌معناست. او همچنین از عقلانیت پرهیز از نادانی و انتخاب راحت به جای رنج بیهوده سخن می‌گوید و نتیجه می‌گیرد که غفلت تنها اندوه به بار می‌آورد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی موجود در شعر نیاز به درک و تجربهٔ بیشتری دارد که معمولاً در سنین نوجوانی و بزرگسالی قابل درک است. همچنین برخی اشارات به مفاهیم عشق و رنج ممکن است برای کودکان نامفهوم یا نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۶۳

روشن از طلعت خورشید شود خانه ی گل
طلعت اوست که تابد به نهانخانه ی دل

بی شک این قوم که من مینگرم بی بصرند
ورنه این روی که بیند که نگردد مایل

بتگر چین که بت از سنگ بر آرد یا سیم
کو که بیند صنم سیمتن سنگیندل

زندگی بی تو حرام است خدا را باز آی
که اگر تیغ زنی خون منت باد بحل

من اگر صحبت زاهد طلبم نیست عجب
عاقل آنست که پرهیز کند از جاهل

رنج بیهوده بری به که گزینی راحت
کار بیهوده کنی به که نشینی کاهل

هرگز از مزرع سبز فلک و چشمه ی مهر
تخم غفلت بجز اندوه نیارد حاصل

نه غم آنجا گذر آرد که بود طالب دوست
نه نشاط از در آنکس که نشیند غافل
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.