هوش مصنوعی:
شاعر در این متن بیان میکند که پس از انتخاب رضای خداوند، همه چیز را مطابق میل خود یافته است. او در هر جا که بوده، به دنبال نشانههای خداوند گشته و خود را در قفس دنیا محدود نکرده است. اشکهایش مانند سیل جاری است و خاک زیر پای معشوق را گرامی میدارد. با ظهور دوست (خداوند)، همه چیز را در پرتو او دیده و به کعبه رسیده است. او از مستی عشق میگوید و امیدش را به یاری خداوند قوی میداند. از زمانی که غم دوست را برگزیده، دیگر غمگین و ملول نیست.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و عمیق است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای سنین پایینتر قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۱۶۷
هوای خود چو نهادم رضای او چو گزیدم
جهان و هر چه در او جز بکام خویش ندیدم
گمان بام توام بود هر کجا که نشستم
سراغ دام توام بود هر طرف که دویدم
بطایران دگر هم قفس مرا چه پسندی
منم که دام تو بر آشیان قدس گزیدم
زجوی دیده مگر منع سیل اشک توانم
بخاربست مژه خاک مقدم تو کشیدم
چو آفتاب بر آمد جهان بدیده درآمد
چو دوست جلوه گر آمد بغیر دوست ندیدم
هنوز همسفرانم گرفته اند عنانم
که این نه راه حجاز است و من به کعبه رسیدم
دریغ شحنه نیامد ببزم و حلوه ی ساقی
ندید تا که بداند که من نه مست نبیدم
بخاکپای همایون شاه رفت اشارت
بدیده کحل بصیرت زهر کجا طلبیدم
اگر چه چرخ بهم در شکست شاخ خیالم
بعون سایه ی یزدان قویست بیخ امیدم
در خزائن اسرار کائنات گشایم
اگر اجازت شه بر نهد بدست کلیدم
دگر ملول نگشتم دگر غمین ننشستم
از آن زمان که غم دوست بر نشاط گزیدم
جهان و هر چه در او جز بکام خویش ندیدم
گمان بام توام بود هر کجا که نشستم
سراغ دام توام بود هر طرف که دویدم
بطایران دگر هم قفس مرا چه پسندی
منم که دام تو بر آشیان قدس گزیدم
زجوی دیده مگر منع سیل اشک توانم
بخاربست مژه خاک مقدم تو کشیدم
چو آفتاب بر آمد جهان بدیده درآمد
چو دوست جلوه گر آمد بغیر دوست ندیدم
هنوز همسفرانم گرفته اند عنانم
که این نه راه حجاز است و من به کعبه رسیدم
دریغ شحنه نیامد ببزم و حلوه ی ساقی
ندید تا که بداند که من نه مست نبیدم
بخاکپای همایون شاه رفت اشارت
بدیده کحل بصیرت زهر کجا طلبیدم
اگر چه چرخ بهم در شکست شاخ خیالم
بعون سایه ی یزدان قویست بیخ امیدم
در خزائن اسرار کائنات گشایم
اگر اجازت شه بر نهد بدست کلیدم
دگر ملول نگشتم دگر غمین ننشستم
از آن زمان که غم دوست بر نشاط گزیدم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.