هوش مصنوعی: این شعر از رنج‌های ابدی، ناامیدی، و پشیمانی از گناهان و اشتباهات زندگی سخن می‌گوید. شاعر از بیهودگی تلاش‌ها، تسلیم در برابر تقدیر، و دوری از نیکی‌ها می‌نالد. در نهایت، تنها خدمت به خدا را راه نجات می‌داند و از عدالت فتحعلیشاه تمجید می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی، عرفانی و اخلاقی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است نیاز به تجربه و دانش بیشتری داشته باشد.

شمارهٔ ۱۷۵

جز رنج خمار ابدی نشأه ندیدیم
زان باده که از ساغر ایام کشیدیم

آمیخته با خون دل و لخت جگر بود
هر جرعه که از مشربه ی دهر چشیدیم

انگیخته از چنگ غم و زخم ستم بود
هر نغمه که در مصطبه ی چرخ شنیدیم

در دشت عمل دانه ی عصیان بفشاندیم
از کشت امل حاصل حرمان درویدیم

با خنگ هوا وادی غفلت بسپردیم
با چنگ هوس پرده ی عصمت بدریدیم

از سرزنش خلق چه نالیم که از ماست
بر ما بسزا آنچه بگفتند و شنیدیم

انصاف نباشد که برنجیم و نسنجیم
با خود که چه مقدار تبهکار و پلیدیم

سرمایه ی طاعات ببازار معاصی
بردیم و همین حسرت و اندوه خریدیم

نبود عجب ار راه نبردیم بجایی
بیهوده همی پشت بمقصود دویدیم

تقدیر قوی را چه کند رای ضعیفان
هم ازره تدبیر بتقدیر رسیدیم

تا عاقبت احرام در کعبه ی مقصود
بستیم و دل از نیک و بد خلق بریدیم

سرتاسر این بادیه هر سو که گذشتیم
پیش و پس این قافله هر جا که رسیدیم

جز خدمت دارای جهان سایه ی یزدان
چیزی که بدان شاد توان بود ندیدیم

راندیم زدل هر چه نه با یاد خدا بود
پس در کنف سایه وی جای گزیدیم

شاهنشه دین فتحعلیشاه جوان بخت
شبهش بعدالت ز زمانه نشنیدیم

در دهر نشاط از تو که نامت چو نشان باد
افسوس نشانی بجز از نام ندیدیم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.