هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و مستی و بی‌خبری از آغاز و انجام زندگی سخن می‌گوید. او از عشق خود به می‌و میخانه و بی‌‌اعتنایی به نام و ننگ دنیوی می‌سراید و خود را در کوی مغان ممتاز می‌داند. همچنین، از ناآگاهی از آغاز و پایان زندگی و خوار بودن در نظر شیخ سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیمی مانند عشق، مستی، و نگرش فلسفی به زندگی است که برای درک عمیق‌تر به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند می‌و میخانه ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۷۹

پیر میخانه کند بر رخ اگر در بازم
حاصل هر دو جهان در قدمش در بازم

سازگار ار نشود گردش این نیلی خم
با خم باده و با گردش ساغر سازم

عشق خود پرده در آمد چه کنم ورنه بسی
جهد کردم که مگر فاش نگردد رازم

عاشق ور ندم بدنام و خوشم کز دگران
بهمین مرتبه در کوی مغان ممتازم

بجهان آمدم و رفتم و در وانشدم
نه ز انجام خود آگاه، نه از آغازم

خوارم ار در نظر شیخ عجب نیست نشاط
بخرابات بیا تانگری اعزازم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.