۲۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۰

ناله ها بر لب و از ناله اثرها داریم
با خیال تو چه شبها چه سحرها داریم

بیخود و بیخبر و عاجز و مسکین و ضعیف
بخر ای خواجه ببین تا چه هنرها داریم

از دیار دگریم آمده سوی تو، کجاست
ترجمانی که بگوید چه خبرها داریم

یک نظر بیش بلعل تو ندیدیم و کنون
روزگاریست که در دیده گهرها داریم

از عدم تا بوجود اینهمه ره آمده ایم
می ندانیم در این ره چه ضررها داریم

از عدم تا بوجود اینهمه ره باید رفت
دیر شد دیر که در پیش سفرها داریم

بار بگذارو گرانی بنه ای دل که براه
گر سبکبار نباشیم خطرها داریم

چند روزیست که بر عقل بهمدستی عشق
غارت آورده و امید ظفرها داریم

خدمت سایه کشد تا بر خورشید نشاط
نخلها کشته و امید ثمرها داریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.