هوش مصنوعی: شخصی از درد از دست دادن دوستش نزد شیخ شبلی گریه می‌کند. شیخ به او توصیه می‌کند که به جای غمگین بودن برای دوستی که از دست رفته، دوستی جدیدی انتخاب کند که با مرگ از بین نرود. شیخ همچنین هشدار می‌دهد که وابستگی به صورت و شکل ظاهری در عشق می‌تواند باعث رنج و حیرت شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، موضوعاتی مانند مرگ، عشق و وابستگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا سنگین باشد.

حکایت دردمندی که از مرگ دوستش پیش شبلی گریه میکرد

دردمندی پیش شبلی می‌گریست
شیخ پرسیدش که این گریه ز چیست

گفت شیخا دوستی بود آن من
از جمالش تازه بودی جان من

دی بمرد و من بمردم از غمش
شد جهان بر من سیاه از ماتمش

شیخ گفتا چون دلت بی‌خویش ازینست
این چه غم باشد، سزایت بیش از ینست

دوستی دیگر گزین ای یار تو
کو نمیرد تا نمیری زار تو

دوستی کز مرگ نقصان آورد
دوستی او غم جان آورد

هرک شد در عشق صورت مبتلا
هم از آن صورت فتد در صد بلا

زودش آن صورت شود بیرون ز دست
و او از آن حیرت کند در خون نشست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت غافلی که عود می‌سوخت
گوهر بعدی:حکایت تاجری که از فروختن کنیز خود پشیمان شد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.