۱۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۸

هوسی کرده ام امروز که دیوانه شوم
دست دل گیرم و از خانه بویرانه شوم

زاهد از مجلس ما گر نرود گو نرود
خانه بگذارم و از خانه بمیخانه شوم

سست شد پایه و هم رخنه در افتاد بسقف
پیشتر زانکه فرود آید از این خانه شوم

زحمت خصم کنم کوته و از رحمت دوست
قصه ها سازم و زافسانه بافسانه شوم

یار یارد گر و خصم دگر خصم نشاط
وقت آنست که من از همه بیگانه شوم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.