هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تفاوت خود با دیگران سخن می‌گوید و بیان می‌کند که در حالی که دیگران به اطراف نگاه می‌کنند، او به سوی معشوق می‌نگرد. او اشاره می‌کند که تنها کسانی که حقیقت را می‌بینند می‌توانند نشانه‌های راه را ببینند و از خاک در معشوق خبر داشته باشند. شاعر از دشواری‌های راه و بی‌خبری همسفرانش شکایت می‌کند و در نهایت خود را بندهٔ شاه جهان می‌داند، نه اسیر دنیای گذران.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و پیچیده‌ای است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای عمیق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۲۳

دگرانند بهر سو نگران
من بسوی تونهان از دگران

آنکه بگشود زروی تو نقاب
بست بر دیده ی این بی بصران

ورنه حاشا تو در آیی از در
دیده در باز کند بر دگران

خبر از خاک درت نتوان جست
جز زطرف کله تا جوران

اثر از گرد رهت نتوان یافت
جز که در دیده ی صاحبنظران

این چه راه است که در وی اثری
نیست از نقش پی پی سپران

این چه صحراست که تا گم نشوی
نبری راه سوی راهبران

این چه دریاست که جز غرقه نبرد
رخت از لطمه ی موجش بکران

تیز تک مرکب و رهبر در پیش
آه از سستی این همسفران

بنده ی شاه جهان است نشاط
نه که در بند جهان گذران
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.