هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به توصیف محفل عشق و مستی معنوی میپردازد. در این محفل، بیگانگان دور میشوند و ساقی بادهای میگرداند که شوق و آتش در دلها میافکند. زمین و آسمان از این بزم خوشحالند و حتی زمین از یک جرعه مست میشود و تعادل خود را از دست میدهد. شخص انسان که کاملترین موجود است، لطف حق را شامل حال خود میبیند و از مستی معنوی بهرهمند میشود. حرکت گردون و آرامش زمین در وجود او نهفته است و اگر عرش به حرکت درآید، راه اوست. این متن با زبانی نمادین، حالات عرفانی و اتحاد با حق را توصیف میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و نمادین است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههایی مانند 'مستی' و 'باده' ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال نامفهوم یا گمراهکننده باشد.
شمارهٔ ۷
محفل عشقش چو می آراستند
اول از بیگانگان پیراستند
ساقی آنگه باده در گردش فکند
باده ها در سینه ها آتش فکند
باده ی شوق انجمن افروز شد
آتش می باز عالم سوز شد
دست جذبه دامن جانها گرفت
اشک حیرت راه دامنها گرفت
آسمانها و زمینها سر خوشند
کز حریفان همان بزم خوشند
از یکی جرعه زمین سر مست شد
هم زپا افتاد و هم از دست شد
مست افتادست از خود بی خبر
نی شناسد سر زپا نی پا ز سر
طاقت چرخ از زمین چون بیش بود
در بساط قرب هم زان پیش بود
دورها خوردست و اکنون سر خوش است
از پی دور دگر در گردش است
شخص انسان کز همه کاملتر است
ذات او را لطف حق شاملتر است
جرعه ها نوشیده و پیمانه ها
جرعه نه پیمانه نه خمخانه ها
نشأه ی می کرده نه دروی بروز
آگهی او را نه از مستی هنوز
جنبش گردون و آرام زمین
گشته در شخص وجود او ضمین
گر بجنبد عرش فرش راه اوست
از حد امکان برون خرگاه اوست
ور گراید سوی تمکین رای خود
کوه کی جنباندش از جای خود
اول از بیگانگان پیراستند
ساقی آنگه باده در گردش فکند
باده ها در سینه ها آتش فکند
باده ی شوق انجمن افروز شد
آتش می باز عالم سوز شد
دست جذبه دامن جانها گرفت
اشک حیرت راه دامنها گرفت
آسمانها و زمینها سر خوشند
کز حریفان همان بزم خوشند
از یکی جرعه زمین سر مست شد
هم زپا افتاد و هم از دست شد
مست افتادست از خود بی خبر
نی شناسد سر زپا نی پا ز سر
طاقت چرخ از زمین چون بیش بود
در بساط قرب هم زان پیش بود
دورها خوردست و اکنون سر خوش است
از پی دور دگر در گردش است
شخص انسان کز همه کاملتر است
ذات او را لطف حق شاملتر است
جرعه ها نوشیده و پیمانه ها
جرعه نه پیمانه نه خمخانه ها
نشأه ی می کرده نه دروی بروز
آگهی او را نه از مستی هنوز
جنبش گردون و آرام زمین
گشته در شخص وجود او ضمین
گر بجنبد عرش فرش راه اوست
از حد امکان برون خرگاه اوست
ور گراید سوی تمکین رای خود
کوه کی جنباندش از جای خود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.