هوش مصنوعی: خواجه‌ای که از نسل بزرگان بود و دارای صفات پاک، در خواب بایزید و ترمدی را می‌بیند که به او احترام می‌گذارند. او تعبیر خوابش را اینگونه می‌داند که در وقت سحر، آهی از دلش برمی‌آید و این آه راهش را می‌گشاید. او به این نتیجه می‌رسد که بندگی واقعی در اطاعت از فرمان خداوند است و نه در ادعای بندگی بدون عمل. دو شیخ محترم نیز به او برتری می‌دهند زیرا او همواره مطیع فرمان بوده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

حکایت خواجه‌ای که بایزید و ترمذی را در خواب دید

خواجه‌ای کز تخمهٔ اکاف بود
قطب عالم بود و پاک اوصاف بود

گفت شب در خواب دیدم ناگهی
بایزید و ترمدی را در رهی

هر دو دادندم به سبقت سروری
پیش ایشان هر دو، کردم رهبری

بعد از آن تعبیر آن کردم تمام
کز چه کردند آن دو شیخم احترام

بود تعبیر این که در وقت سحر
بی‌خودم آهی برآمد از جگر

آه من می‌رفت تا راهم گشاد
حلقه می‌زد تا که درگاهم گشاد

چون پدید آمد مرا آن فتح باب
بی زفان کردند سوی من خطاب

کان همه پیران و آن چندان مرید
خواستند از ما برون از بایزید

بایزید از جمله مرد مرد خاست
زانک ما را خواست هیچ از ما نخواست

گفت چون بشنودم آن شب این خطاب
گفتم این و آن مرا نبود صواب

من ز تو چون خواهم و درد تو نه
یا ترا چون خواهم و مرد تو نه

آنچ فرمایی مرا آنست خواست
کار من بر وفق فرمانست راست

نه کژی نه راستی باشد مرا
من کیم تا خواستی باشد مرا

آنچ فرمایی مرا آن بس بود
بنده‌ای را رفتن به فرمان بس بود

این سخن آن هر دو شیخ محترم
سبقتم دادند برخود لاجرم

بنده چون پیوسته بر فرمان رود
با خداوندش سخن در جان رود

بنده نبود آنک از روی گزاف
می‌زند از بندگی پیوسته لاف

بنده وقت امتحان آید پدید
امتحان کن تا نشان آید پدید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت خسروی که به استقبالش شهر را آراسته بودند و او فقط به آرایش زندانیان توجه کرد
گوهر بعدی:گفتار شیخ خرقان در دم آخر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.