هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، زیبایی معشوق و تأثیر عمیق آن بر شاعر را توصیف می‌کند. شاعر از جمال معشوق چنان متأثر است که همه چیز در مقابل آن محو می‌شود، حتی یوسف و آفتاب. او از فراق و حسرت عشق می‌نالد و آرزوی وصال دارد. زیبایی معشوق به حدی است که طبیعت (سنبل و گل) در مقابل آن بی‌روشنایی می‌شوند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق، حسرت، و عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۴۵

سنبل از آشفتگی زلف کژت یک پیچ و تاب
مصحف روی توام تفسیر دارد صد کتاب

یوسف از شرم جمالت محو زندان گشته است
ای جمال عالم آرای تو روشن ز آفتاب!

در تمنای وصالت دین و دل بر باد شد
عاقبت دستم به دامان تو در یوم الحساب!

جام می با غیر می نوشی تو ای رعنا چرا؟!
ز آتش حسرت دل و جان مرا سازی کباب!

آب و تاب عارض و زلفت ندارد بوستان
سنبل و گل هر دو از زلف و رخت بی آب و تاب

نیست از عشقت نصیب من به جز داغ فراق
از می وصل تو در گیتی نگشتم کامیاب!

طغرل از عکس جمالش محو حیرت گشته ام
تا فکند از عارض ماه خود آن دلبر نقاب!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.