۲۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷

می نماید بر لب جو عکس ماه من در آب
می توان از ماه تا ماهی همه بودن در آب

نیست سودی سفله را از صحبت روشندلان
سخت رسر، می شود آید اگر آهن در آب!

گفت زاهد خویش را در خواب دیدم در برش
گفتمش تعبیر خواب خود بگو روشن در آب!

در تلاش عکس یک رو صد گریبان پاره شد
کی به آسانی رسد آئینه را دامن در آب؟!

گوی سبقت می برم امروز از فتوای شک
مردم آبی اگر دعوا کند با من در آب

هیچ ممکن نیست در گرداب این امواج غم
کشتی مقصود را بی ناخدا رفتن در آب!

در سلوک عشق کم از بچه بط نیستی
در رضای دوست هر دم می دهد او تن در آب

زیر طوفان سرشکم طغرل از هجران او
به که از این خاکساری ها مرا مردن در آب!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.