۱۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹

حزین منشین که نوروز بهار است
جهان چون خضر خطت سبزه زار است

بهار افروخت زینت در گلستان
محل فیض سیر گلعذار است

گل و سنبل پریشان از صبا شد
فراز و شیب صحرا لاله زار است

به یک سو نوحه گر قمری ز کوکو
نوای بلبل و صوت هزار است

چمن زینت فزا شد از بهاران
رخ یارم همیشه نوبهار است

از آن با گل شود با منطقی شرط
رخ و گیسوی او لیل و نهار است

ندارم طاقت دوری ز وصلش
چو گل جانان و طغرل همچو خار است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.