۲۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۴

شهاب آسا نگاهم از سپهر دیده می تازد
تماشا در بساط عارضش شطرنج می بازد

الا شاهی که فرزینوش رقیب کج به او همدم
مرا او بیگنه از راستی رخمات می سازد

همین بار غمش عمریست همچون فیل بر دوشم
به سوی او بود آیا که اسپ بخت من تازد؟!

مپرس آئین چشم ساحر آن شوخ ظالم را
که تاریک نگاهش عالمی در خاک اندازد

یم هر قطره اشکم اگر طوفان نما گردد
و اگر نوح است از بیم سرشکم کشتی آغازد!

رود تا دامن خورشید دود آه عشاقان
فلک را تندر برقم عجب نبود که بگدازد

ز یمن مقدم آن شهسوار کشور خوبی
بساط صحن غب را تا ابد با خویشتن نازد

ازین مشرق طلوع آرد شه اورنگ محبوبی
دم اندیشه ات طغرل اگر چون صبح خمیازد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.