۲۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۳

ساغر عیش ابد گر چه به دستم دادند
راه راحت همه از جام الستم دادند

کاروانان قضا و قدر از هشیاری
چون حنا بسته مرا بر کف مستم دادند

هر کجا باشم اگر بی اثر داغ نیم
شعله شوقم و بر خاک نشستم دادند

به سفالی نرسد ساز درست آئینم
چینی ام گر چه ز فغفور شکستم دادند

بود تحقیق عدم صورت امکان وجود
نیستی آئینه ای بود ز هستم دادند

صید مطلب نشود بسته قلاب هوس
ماهی بحر ادب گر چه به شستم دادند

خانه بر دوش خیالم به سخن همچو حباب
واژگونی همه از طالع پستم دادند

چه خوش است مصرع دریای معانی طغرل
وصل می خواستم آئینه به دستم دادند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.