هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به بیان عشق و شیفتگی خود به معشوق میپردازد و از ناکامیها و رنجهای عاشقانه خود سخن میگوید. او از زلف معشوق، بوسههای او و جمالش یاد میکند اما افسوس میخورد که به آرزوهایش نمیرسد. شاعر همچنین از بخت بد خود در عشق و ناتوانی در رهایی از این حال شکایت دارد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۵۵
نرگس مست تو آلوی هراتم ندهد
حلقه زلف تو از بند نجاتم ندهد!
جانب کوی تو خواهم که کنم پروازی
شهپر بال رسائی به قناتم ندهد
وه که اموال جمالت به نصاب است کنون
لعل جانبخش تو یک بوسه ز کوتم ندهد!
من به اغیار تو هر لحظه به جنگ و جدلم
لیک ترسم که خلاصی ز جهاتم ندهد
شکر یادت کنم امروز که اقبال مرا
به حریم حرمت گر درجاتم ندهد
دل به زلف تو گرو دادم و بخت بد من
در غم عشق تو جز صبر و ثباتم ندهد
من که در مهره سوداش فتادم طغرل
ترسم از کشتی آن رخ که به ماتم ندهد
حلقه زلف تو از بند نجاتم ندهد!
جانب کوی تو خواهم که کنم پروازی
شهپر بال رسائی به قناتم ندهد
وه که اموال جمالت به نصاب است کنون
لعل جانبخش تو یک بوسه ز کوتم ندهد!
من به اغیار تو هر لحظه به جنگ و جدلم
لیک ترسم که خلاصی ز جهاتم ندهد
شکر یادت کنم امروز که اقبال مرا
به حریم حرمت گر درجاتم ندهد
دل به زلف تو گرو دادم و بخت بد من
در غم عشق تو جز صبر و ثباتم ندهد
من که در مهره سوداش فتادم طغرل
ترسم از کشتی آن رخ که به ماتم ندهد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.