هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و پراحساس، از عشق و انتظار سخن می‌گوید. شاعر از دل‌بستگی و بی‌اختیاری خود در برابر معشوق می‌گوید و از امید و فراق یاد می‌کند. تصاویر شعری مانند گردباد، شمع، و کوهسار به زیبایی احساسات شاعر را نشان می‌دهند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاطفی و ادبی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات نیاز دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با این مضامین ارتباط برقرار کنند.

شمارهٔ ۱۵۹

هر کجا گر گردبادی حلقه می سازد غبار
حلقه های دام امید است چشم انتظار

می رود دل از برم هر دم به یاد جلوه اش
وز خرامش نیست در دستم عنان اختیار

باختم با آب حیوان من به لعل او گرو
تا شود روشن خفای این سخن از لعل یار

می گدازد همچو روغن شمع رخسارش دلم
می کشد گر نبض زلفش روغن از دود شرار

روز وصل است ای نگه گیر از رخ او لذتی
تا که در ایام هجرانت تو را آید به کار!

دانه تخم امید تیشه فرهاد را
کی کند تمهید غیر از دامن این کوهسار؟!

قامت سرو سهی انگشت حیرت می شود
بیندش اندر چمن گر شوخی رفتار یار

از صدای نغمه این آواز می آید به گوش
نیست جز تنبور دیگر یک حریف پرده دار

ای خوشا طغرل ازین یک مصرع بحر سخن
شانه ای در کار دارد ریشخند روزگار!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.