هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از طریق تمثیل و استعاره، مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی را بیان می‌کند. در بخشی از شعر، شاعر از میغ (ابر) و جامه‌ای که گاه گاه شسته می‌شود صحبت می‌کند و از این طریق به مفاهیمی مانند پاکی، رشد، و شادی اشاره می‌کند. در ادامه، شاعر از اهمیت شادی و رشد درونی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که شادی واقعی از درون انسان سرچشمه می‌گیرد و نه از عوامل بیرونی.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تمثیل‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

حکایت صوفیی که هرگاه جامه می‌شست باران می‌آمد

صوفیی چون جامه شستی گاه گاه
میغ کردی جملهٔ عالم سیاه

جامه چون پر شوخ شد یک بارگی
گرچه بود از میغ صد غم خوارگی

از پی اشنان سوی بقال شد
میغ پیدا آمد و آن حال شد

مرد گفت ای میغ چون گشتی پدید
رو که مویزم همی باید خرید

من ازو مویز پنهان می‌خرم
تو چه می‌آیی، نه اشنان می‌خرم

از تو چند اشنان فرو ریزم به خاک
دست از صابون بشستم از تو پاک

دیگری گفتش بگو ای نامور
تا به چه دلشاد باشم در سفر

گر بگویی، کم شود آشفتنم
اندکی رشدی بود در رفتنم

رشد باید مرد را در راه دور
تا نگردد از ره و رفتن نفور

چون ندارم من قبول و رشد غیب
خلق را رد می‌کنم از خو به عیب

گفت تا هستی بدو دلشاد باش
وز همه گویندهٔ آزاد باش

چون بدو جانت تواند بود شاد
جان پر غم را بدوکن زود شاد

در دو عالم شادی مردان بدوست
زندگی گنبد گردان بدوست

پس تو هم از شادی او زنده باش
چون فلک در شوق او گردنده باش

چیست زو بهتر، بگو ای هیچ کس
تا بدان تو شاد باشی یک نفس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت ابلهی که در آب افتاد و ریش بزرگش وبال او بود
گوهر بعدی:حکایت دیوانه‌ای که در کوهسار با پلنگان انس کرده بود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.